نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





درد

براﮮ بعضـــﮮ בرבها نــﮧ میتواלּ گریــــــــﮧ کَــرב...

نــﮧ میتواלּ فریــــــآב زב :

براﮮ بعضـــﮮ בرבها

فقـــط میتواלּ

نگــــاه کَرב

و بــﮮ صـــــבا شکستــ .

" rel="shortcut icon">

[+] نوشته شده توسط جاوید.. در 11:7 | |







من كدوما هستم ؟

http://upload.tehran98.com/img1/k3tfth14l4fkv832ea31.jpg

دوس دارم كه تو قسمت نظرات بگيد  :)

حالا اگه خواستين چيز ديگه هم ميتونين بگين

" rel="shortcut icon">

[+] نوشته شده توسط جاوید.. در 9:49 | |







به خاطر تو

http://uploadtak.com/images/k6639_77293934193647042639.jpg

پرسيد به خاطر كي زنده هستي ؟

با اينكه دلم ميخواست با تمام وجود داد بزنم ، به خاطر تو ، ولي گفتم :

به خاطر هيچكس  . . .

پرسيد به خاطر چي زنده اي ؟

با اينكه دلم فرياد ميزد به خاطر تو ، با يه بغض غمگين گفتم :

به خاطر هيچ چيز . . .

ازش پرسيدم : تو به خاطر كي زنده اي ؟

در حالي كه اشك تو چشماش جمع شده بود ، گفت :

به خاطر كسي كه به خاطر هيچكس زنده اس  . . .

" rel="shortcut icon">

[+] نوشته شده توسط جاوید.. در 9:49 | |







دلم برات تنگ شده ضعیفه.......!!

پسر: ضعیفه دلمون برات تنگ شده بود... اومدیم زیارتت کنیم!
دختر: تو باز گفتی ضعیفه؟؟؟
پسر: خب... منزل بگم چطوره؟؟
دختر: واااای... از دست تو!!
پسر: باشه... باشه... ویکتوریا خوبه؟
دختر: اه... اصلا باهات قهرم!!
پسر: باشه بابا... تو عزیز منی خوب شد؟... آشتی؟
دختر: آشتی... راستی گفتی دلت چی شده؟؟
پسر: دلم!؟... آها از دیشب تا حالا یکم پیچ میده!!
دختر: واقعا که!
پسر: خب چیه... نمیگم ... مریضم اصلا... خوبه؟
دختر: لوووووس!!
پسر: ای بابا... ضعیفه... اگه اینبار قهر کنی نازکش نداری ها!!
دختر: بازم گفت این کلمه رو... !!
پسر: خب تقصیر خودته... میدونی اونایی رو که دوست دارم اذیت میکنم... هی نقطه ضعف میدی دستم.
دختر: من از دست تو چیکار کنم؟؟
پسر: شکر خدا... !دلم پیچ میخورد چون تو تب و تاب ملاقات تو بودم ... لیلی قرن 21 من
دختر: چه دل قشنگی داری تو ... چقد به سادگی دلت حسودیم میشه...
پسر: صفای وجودت خانوم.
دختر: میدونی... دلم تنگه... برای اون همه پیاده روی هامون... برای سرک کشیدن تو مغازه کتاب فروشی و ورق زدن کتابها... برای بوی کاغذ ... برای شونه به شونه باهات راه رفتنو دیدن نگاه حسرت بار بقیه... آخه هیچ زنی مردی مثل من نداره.
پسر: میدونم... میدونم... منم دلم تنگه... برای دیدن آسمون تو چشمای تو، برای
بستنیهای شاتوپی که با هم میخوردیم... برای خونه ای که توی خیال ساخته بودیم و من مردش بودم ...
دختر: یادته همیشه به من میگفتی خاتون؟؟؟
پسر: آره یادمه... آخه تو منو یاد دخترهای ابرو کمون قجری مینداختی!!
دختر: ولی من که بور بودم ...
پسر: باشه... فرقی نمیکنه.
دختر: آخ چه روزهایی بود... دلم برای دستای مردونت که تو دستام گره میخورد تنگ
شده... مجنون من.
پسر: ...
دختر: چت شد؟چرا چیزی نمیگی؟
پسر: ...
دختر: نگاه کن ببینم... !منو نگاه کن.
پسر: ...
دختر: الهی من بمیرم ... چرا چشمات نمناک شده... الهی من فدات بشم ...
پسر: خدا ن... (هق هق گریه)
دختر: چرا گریه میکنی؟؟؟
پسر: چرا نکنم؟؟... ها؟؟
دختر: من دوست ندارم مرد من گریه کنه... جلوی این همه آدم... بخند دیگه. .
.بخند... زودباش بخند...
پسر: وقتی دستاتو کم دارم چطوری بخندم... کی اشکامو کنار بزنه که گریه نکنم؟؟
دختر: اگه گریه کنی منم گریه میکنما...
پسر: باشه ... باشه ... تسلیم ... ولی نمیتونم بخندما...
دختر: آفرین.حالا بگو کادو ولنتاین برام چی خریدی؟؟
پسر: تو که میدونی... من از این لوس بازیا خوشم نمیاد ولی امسال برات کادوی
خوبی آوردم.
دختر: چی؟ ... زودباش بگو ... آب از لب و لوچه ام آویزون شد...
پسر: ...
دختر: باز دوباره ساکت شدی. . !؟؟؟
پسر: برات کادوووو... (هق هق گریه).یک دسته گل گلایل!!
یک شیشه گلاب!
یک بغض طولانی آوردم!!
تک عروس گورستان!!
پنج شنبه ها دیگه خیابونها بدون تو صفایی نداره!!
اینجا کنار خانه ی ابدییت مینشینم و فاتحه میخونم.
نه... اشک و فاتحه
نه... اشک و دلتنگی و فاتحه...
نه... اشک و دلتنگی و فاتحه... خاطرات نه چندان دور...
امان... خاتون من تو خیلی وقته که... (هق هق گریه)
آرام بخواب بانوی کوچ کرده من ...
دیگه نگران قرصهای نخوردم... لباسهای اتو نکشیده ام... صورت پف کرده ام از بیخوابیم نباش... !
نگران خیره شدن مردم به اشکهای من نباش... !
بعد از تو دیگه مرد نیستم اگر بخندم... !


" rel="shortcut icon">

[+] نوشته شده توسط جاوید.. در 9:45 | |







...

راهــ کـِـﮧ میـروے

عَقــَـب میـمــانَــم•••

میـخواهـَـم مـُـراقبـَـت باشَم

نـَه بـَـرای اینـکـِـﮧ نـَخواهَـم با تــُـ[♥]ــو هـَـم قــَـدم باشَـم

میـخواهـم پا جاے پاهایـَـت بگــُـذارَـم

میـخواهـَــم رد پایـَـت را هیچ خیابانـے در آغوش نکـِـشـَــد

تـــُــو فــَـقـَـط بـَــراے مـَـنے...!!!

 

 

Top Blog

 

" rel="shortcut icon">

[+] نوشته شده توسط جاوید.. در 16:50 | |







از دور...



از دور دوستتــــــــ داشتم !
بی هیچ عطـــری
آغــــوشی
نگاهــــــــــی
یا حتی بوســـــــــــه ای
تنـــها دوستتـــــــــ داشتمــــــ …
اما حالا اگه دور شــــی …
چه کـــــنم با اینهمــــه وابستــــــــــــــگی

 

Top Blog

 

" rel="shortcut icon">

[+] نوشته شده توسط جاوید.. در 16:50 | |







بــگـذاریــد تــمام شــوم …

همـچـون ساعـت شنی شــده ام

کــه نـفــس هـای آخـرش را مـیـزنـد

و الـتـمـاس مـیـکــنــد

یـکـی پـیـدا شـود و بـرش گــردانـد

مــن هــم …

نه …! !

لـطــفـا بـرم نـگــردانـیـد ! ! !

بــگـذاریــد تــمام شــوم …

 

 

Top Blog

 

" rel="shortcut icon">

[+] نوشته شده توسط جاوید.. در 16:50 | |







خداحافظی

خداحافظی ات "

عجب خرابه ای به بار آورده!

نگاه کن ...

مدت هاست در تلاشند

مرا از زیر آوار تنهایی هایم بیرون کشند!

 

++ دروغ چرا؟بعد از " تو" هیچ چیز قصد گذشتن ندارد،

زمان جای خود دارد!

++ رد پای رفتنت زیر چشمهایم خودنمایی میکند!

++مردنم می آید در پس اینهمه زندگی کردن بی تو.

++ حس میکنم دنیا خالیست مگر تو چند نفر بودی؟

 

 

Top Blog

 

" rel="shortcut icon">

[+] نوشته شده توسط جاوید.. در 16:48 | |







...

به سلامتی همه کسانی که


یه روزی ...


یه حلقه ای خریدن ، برای تعهد !!!


 

ولی ؛

حلقه اش موند
و
آدمش نموند ...

 

Top Blog

" rel="shortcut icon">

[+] نوشته شده توسط جاوید.. در 10:33 | |







سرما

لرزش صدایم،مال سرمای هواست

این پرده ی اشک روی چشم هام هم ،همین طور

چیزیم نیست به خدا

من فقط، دلواپس توام..

لباس گرم در چمدانت گذاشتی؟

 

++ بدون من هوا سرده ،الان گرمی نمیفهمی...

++ عطر بارون، با بوی نبودنت بهونه میده دست ِ باریدنم !

++ بارون میاد خیلی دلم گرفته ...

 

 

Top Blog

" rel="shortcut icon">

[+] نوشته شده توسط جاوید.. در 10:32 | |







...

غریبه بود

عادت شد

عشق شد

هستی شد

روزگار شد

خسته شد

بی وفا شد

دور شد

بیگانه شد

حسرت شد

فراموش نشد

فراموش نشد

فراموش نشد

 

عکس عاشقانه جدید

 

 

Top Blog

" rel="shortcut icon">

[+] نوشته شده توسط جاوید.. در 10:31 | |







رفتنت


در دلم آرزوی آمدنت می میرد،

رفته ای اینک، امّا، آیا بــــــاز می گردی؟!

چه تمنای محالی دارم ....

خنده ام می گیرد!

++ زیر چشم آرزوهایم کبود شده ... سیلی محکمی بود باور بی وفایی اش.

++ راه میروم و شهر زیر پاهایم تمام میشود! تو هیچ کجا نیستی...

++ ای کاش، نبودنت را هم با خودت برده بودی!

 

Top Blog

 

" rel="shortcut icon">

[+] نوشته شده توسط جاوید.. در 21:29 | |







بدون تو

امسالم مث هر سال بدون تو تموم شد...

این عید و نمی خوام

من عیدی ندارم

این عید واسه من روز عذابه

عیدم مث هر روز، هر روز مث دیروز

من حال دلـــــم خیــــلــی خـــرابــــه...

http://tehrankids.com/uploads/posts/2009-11/thumbs/1257103221_1253860898.jpg

 

Top Blog

 

" rel="shortcut icon">

[+] نوشته شده توسط جاوید.. در 21:29 | |







سراب آرزو

ذهن را درگیر باعشقی خیالی کرد و رفت

جمله های واضح دل را سوالی کرد و رفت

چون رمیدن های آهو ناز کردن های او

دشت چشمان مرا حالی به حالی کرد و رفت

کهنه ای بودم برای دست های این و آن

هرکسی مارا به نوعی دستمالی کرد و رفت

ابرهم در بارشش قصد فداکاری نداشت

عقده در دل داشت روی خاک خالی کردو رفت

 

Top Blog

 

" rel="shortcut icon">

[+] نوشته شده توسط جاوید.. در 21:27 | |







بخند

به چه می خندی تو؟!

                                       به مفهوم غم انگیز جدایی! به چه چیز؟

به شکست دل من یا به پیروزی خویش ؟

                                به چه می خندی تو؟

به نگاهم که چه مستانه تورا باور کرد؟

                                            یا به افسونگری چشمانت ؟!

که مرا سوخت و خاکستر کرد؟

                           به چه می خندی تو ؟

به دل ساده ی من میخندی که دگر تا به ابد عاشق نیست ؟

                        خنده را راست !.....بخند......

 

Top Blog

 

 

 

" rel="shortcut icon">

[+] نوشته شده توسط جاوید.. در 13:6 | |







حلال نمیکنم....

 

 

 

آنقدر میوه های سم پاشی شده به خوردمان دادند،

 

 


 

که این روزها با حرف هایمان هم آدم میکشیم....

 

 

 

 

Top Blog



" rel="shortcut icon">

[+] نوشته شده توسط جاوید.. در 12:57 | |







مثل سنگ..

کاش حداقل انصاف داشتي.....
و مهربونیمو بهانه ي رفتنت نميکردي...
تا من مجبور نشم هر روز سنگ رو نشون دلم بدم و بگم...
اگر مثل اين بودي نميرفت......

 

Top Blog

" rel="shortcut icon">

[+] نوشته شده توسط جاوید.. در 12:55 | |







از جنس آسمون

 

 

 

 

 

 كُونُوا دعاةَ النّاسِ بِأَعمالكُم و لاتَكُونُوا دعاةً بِأَلْسنَتكُم.

 

 

 مردم را با عمل خود به نيكى ها دعوت كنيد نه با زبان خود.

 

 

امام صادق علیه السلام

 

 

 

 

 


مواظب اعمال و رفتار و زبونم باشیم، نشه به اسم دین، دین گریزی کنیم...

 

 

 

 

Top Blog

 

" rel="shortcut icon">

[+] نوشته شده توسط جاوید.. در 8:28 | |







 

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

 

 

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

" rel="shortcut icon">

[+] نوشته شده توسط جاوید.. در 23:24 | |







 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

 


کاش مخابرات


یه روز صبح بهت اس ام اس میداد :


مشترک محترم


شما قبلا در طول روز فلان شماره رو دویست بار میگرفتی


اس ام اس که حرفش رو نزن


حتی بعضی اوقات اس ام اس هاتون اینقدر خوشگل بود


که برا خودمون سیوش میکردیم


حتی یه شب


 زمستون بود فکر کنم


اینقدر حرفای خشگل خشگل میزدین و ما هم گوش میدادیم


که پای تلفن خوابمون برد


حالا مشترک محترم


چی شده


این روزا دیگه خبری ازت نیست؟


چرا اون شمارهه رو دیگه نمیگیری؟


یه اس ام اس خالی هم حتی نمیدی


تو هم اس ام اس بدی بگی:


بیخیال رفیق، 


این روزا هم میگذره

 

 

 

 

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

" rel="shortcut icon">

[+] نوشته شده توسط جاوید.. در 21:12 | |



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد